داستان من و مژده

داستانی واقعی

داستان من و مژده

داستانی واقعی

شاید این جوری شروع شد؟!

سلام!میخوام توی این پست براتون خیلی کوتاه و مختصر توضیح بدم چه جوری عاشق مژده شدم...

شما فکر می کنید چه جوری بود؟

یه دوستی خیابونی...

شاید یه دوستی اینترنتی...

یا شاید فکر می کنید توی پارتی باهاش آشنا شدم....

هر کدام از این فکر ها رو کردین باید بگم اشتباهه!

پس چی؟

خانواده ی مژده دوست خانوادگی خانواده ما محسوب میشن. یه جورایی از خیلی از فامیل هامون بهمون نزدیک ترن! گرچه از بچگی با هم بزرگ شدیم اما هیچ خاطره ای از بچگیمون تو ذهنم نیست!خنده داره!؟

اما خنده دار تر این که تا چند سال پیش من اصلا مژده رو نمی دیدم!نه که کور باشم یا اینکه اون پیش ما نباشه! نه! اتفاقا از بچگی تقریبا ماهی یک یا دو بار می دیدمش...شایدم بیشتر! اما تا یه زمانی اصلا بهش فکر نمی کردم!یه جورایی اصلا نمیدیدم که بزرگ شده! بگذریم! بی خیال! خلاصه کلام این که توی یه روز نمی دونم خوب یا بد.....داشتم با خودم فکر می کردم که ناگهان اسم اون اومد تو ذهنم....فکر کردم که آیا اون می تونه ایده آل من باشه؟! بعد از کلی فکر کردن با خودم گفتم : با اجازه بزرگ تر ها بله....می تونه باشه!باورتون نمیشه شاید تا اون روز حتی قیافه اش هم دقیقا تو ذهنم نبود!

خلاصه از اون لحظه به بعد رفتم تو نخش!به قول بچه ها روش زوم شدم ببینم اون چه جور آدمیه!زود بود که بگم عاشقشم....گرچه الآن هم نمی دونم اسم احساسی که نسبت به اون دارم چیه؟ شاید عشق؟شاید دوستی! شاید هم فقط یه توجه بیش از اندازه به یه فرد!

همه این ها رو گفتم تا این رو بگم...احساسم نسبت به مژده با یه نگاه یا از این جواد بازی ها شروع نشد....تا حدودی با شناخت بهش علاقه مند شدم!....به نظر شما من می تونم بگم که عاشقشم؟ 

نظرات 18 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:32 ب.ظ http://amir64.blogsky.com

سلام

آموزش مسائل جنسی و پیشگیری

موفق باشید.

mxu پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ب.ظ http://www.mxu.blogsky.com

بازم سلام معین جون
ممنون که خبرم کردی
فکر کنم که بدجوری عاشق این مژده خانوم شده باشی آخه از نوشته هات که اینجوری به نظر میرسه.
اما بازم بهت میگم عجله نکن و طرف کسی برو که تو رو بخواد
یعنی اگه یه طرف تو به طرفش میری اونم حداقل یه میلیمتر به طرفت بیاد
و اینو بدون که زندگی پر پیچ و خمه
من نمی خوام بهت نیروی منفی بدم و اینو بدون که عاشق شدن بزرگترین و مهمترین کاریه که یه آدم میتونه بکنه اما باید خیلی مواظب باشه
آخه من اونی که میخواستم نه یک سال و دو سال بلکه ۱۴ سال بود که میشناختمش یعنی یه جورایی با هم بزرگ شدیم اما در آخر منو به یه پادوی موبایل فروش ، فروخت .
پس میبینی که عجله کار شیطونه و به این آسونی دلتو نباز
اگه آپ کردی بازم خبرم کن
خداحافظ تا بعد

یه عاشق تنها که هیچ کسی اونو درک نکرد

زهرا جمعه 2 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ق.ظ http://sky-butterfly.com

سلام

شناخت خیلی خوبه! ولی من که هنوز نمی تونم بگم تو عاشقی یا نه بیشتر بگو!

سیده فاطمه جمعه 2 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:40 ق.ظ http://pari2006.blogfa.com/

سلام ..

اول ممنون که اومدین

دوم من فکر میکنم شما یه عاشق واقعی نیستین میدونی چرا اخه گفتین
* من تلاش خودم رو می کنم اما....چیزی که زیاده دختر....اونم واسه کی؟ واسه من!غصه ای ندارم! *‌ ..




انقدر راحت نظر نده! این جوری که می گی دل منم می گیره! آخه تو چی می دونی از زندگی من؟

مژده جمعه 2 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.mozhdeh.blogsky.com/

سلام!
اول که نظرتون رو خوندم منظورتون رو نفهمیدم!
بعد که امدم تو وبلاگتون فهمیدم قضیه چیه! که شما عاشق یه دختر هستین که هم اسم من!
خیلی خندم گرفت! نمیدونم چرا! فکر کنم به خاطره این که شما یه لحظه فکر کردید نکنه من همون مژده باشم و برام نظر گزاشتین!
نه آقا معین من اون مژده نیستم! خیالتون راحت !
به هر حال خوشحال شدم
ایشالا که یه عاشق واقعی باشین... این بهترین آرزویی که میتونم برای هر کسی مخصوصاً شما بکنم!

سلام! اون که کلک تبلیغاتی بود....
می دونم وبلاگ نداره

خانومی هستم شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ق.ظ http://www.khanoomiii.blogsky.com

شروع قشنگی داشتین . امیدوارم همینطور قشنگ پیش بره .

امیدوارم هر دو عاشق باشید و شاد

سولماز شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ق.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام معین عزیز
نمی دونم چی بگم باید مطالبتو بخونم اما چیزی که می دونم عشق دو نوعه یکی تو یه نگاهه که زودم تموم می شه یکی هم طولانی مدت به وجود می یاد اون عشق موندگاره
همیشه عاشق بمون
موفق باشی بازرم بیا پیشم

مسافر شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ب.ظ http://...

به هزار و یک دلیل نمیتونی بگی عاشقشی
و اولین دلیلش اینه که عشق با فکر کردن بوجود نمیاد
عشق خودش خودشو درست میکنه
حرفمو قرار نیست بفهمی اما الان تو به یک همراه رسیدی که به ایده آلات میخونه
و هیچوقت شاید عاشق نشی... لااقل عاشق مژده
شاید بازم اومدم اینجا و برات دلیل بعدی رو نوشتم...

منتظر تا بازم بیای...
فعلا چیزی نمی گم!

پستو یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:11 ق.ظ http://pastoooo.blogfa.com/

سلام دوستم
من اصلا غریبه نیستم یکی از دوستای خودتونم
خوشحال میشم بهم سر بزنید

پستو یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:09 ب.ظ

باید به اطلاعتون برسونم
من شما و شما منو میشناسید
هیچ احتیاجی هم به تبلیغات ندارم که بخوام حقه بزنم
فقط قابل دونستم و دعوتتون کردم به وب جدیدم
گفتم شاید براتون جالب باشه

سیده فاطمه یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام ..اومدم ببینم اپکردی یا نه دیدم نظر قبلیم گویا ناراحتت کرده ..

شرمنده اگه دلتون گرفت و ناراحت شدین ..

انشاالله که یه عاشق واقعی بشین مثله فرهاد شیرین !

نیلوفر دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:53 ق.ظ http://www.bye4ever.blogsky.com

سلام...
وبلاگت جالبه...
من شروع شما رو خیلی خیلی بیشتر از شروع هایی مثل دوستی خیابونی و.... قبول دارم.
چون فکر می کنم تنها شروعی باشه که حداقل یه ذره شناخت و عقل توشه.
البته سنتون هم خیلی مهمه....
موفق باشید...

پستو دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:10 ب.ظ http://pastoooo.blogfa.com/

سلام آپ کردم الان

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:22 ب.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام

... شاید واقعا خیلی زوده که بگی عاشقشی... لازمهء عشق سوختن و ساخته شدنه.... راه بسیار طولانی هست که نمیدونم آرزو کنم آدما دچارش بشن یانه...
شما درواقع با این فکرکردنها فعلا درمرحله انتخاب کردن هستید و خب بدیها و خوبیهایی دیدی که شمارو به خودش جذب کرده...

البته باز هرکس فقط خودش میدونه که جه حس و حالی داره و دیگران تو این زمینه هیچوقت نمیتونن براش نسخه بنویسن...
ممنون که اومدی و نوشته هامو خوندی...

یاحق!

خط موازی جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام.
اسم من مژده س.یه دوست خوانوادگی داریم که مدتیه پسرش یه جورایی به من نگاه می کنه.پسر خوبیه و نگاه پاکی داره.تا الان فقط به چشم یه دوست خانوادگی بهش نگاه می کردم و فکر می کردم اونم همین حس و نسبت به من داره.ولی به نظرم جدیدآ نگاهش داره چیز دیگه ای میگه.هنوز دقیقآ نمی دونم چه حسی باید نسبت به اون داشته باشم.امید وارم هر چه زود تر از این سر در گمی خارج بشم.
در آینده بیشتر با هاتون صحبت می کنم.
(امید وارم بتونم با این کار کمکتون کنم)
در باره اسمم هم بعدا حتما باهاتون صحبت می کنم.(خط موازی)

سعی می کنم یه وقتی براتون خالی کنم!!!!
مطمئنی؟!

مهدی جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام آقا معین
خطر ناک ترین ، قشنگ ترین و ناگوار ترین چیز در عاشقی برداشتها یی که یه عاشق از کارهای معشوقش می کنه.بعضی وقتا بر اساس این فرضیات و برداشتها دست به خیال بافی هایی میزنه که 100% اشتباه و گاهی اوقات از ترس همین موضوع روشن ترین نشانه ها رو نادیده می گیره. بهت هم حق می دم که نتونی این دو حالت رو از هم تمیز بدی چون کار وا قعا سخت و البته خطرناکیه که اشتباه در اون ممکنه عواقب بدی در پی داشته باشه.این که گفتم اشتباه ، منظورم اشتباه در هر دو حالته هاااااااااا.....

ناشناس یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:25 ب.ظ

خودتو بیشتر معرفی کن ببینیم کی هستی؟

mobina سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:21 ق.ظ

salam

be nazare manam shenakhte bishtari bayad nesbat be ham peida konin va oon ham age alaghemand be shoma bashe hatman ba karash neshoon mide

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد